چرا باید چادر سر کنیم، اشاره به این است که سمبل و نمادی است که از بزرگان دین ما برای ما به ارث رسیده است. در این بین برای بانوان چه الگویی والاتر از حضرت فاطمه (س) میباشد؟! مگر غیر از این است که این بانوی بزرگگوار حتی در برابر مردی نابینا از این پوشش استفاده نموده است. در این خصوص بهتر است به رفتار و پوشش اجتماعی افراد بزرگ دینی همچون حضرت زهرا(س) بیشتر تفکر کنیم.
واژه حجاب و مشتقّات آن، هفت بار در قرآن کریم تکرار شده و در تمام موارد، به معنای پرده و مانع است. قرآن کریم می فرماید: (فاسئلوهن ّ من وراء حجاب;2 اگر از زنان پیامبر چیزی خواستید، از پشت پرده بخواهید. )
حجاب از نظر لغت، در معانی گوناگونی به کار رفته است:
1 ـ پرده، چادر، روپوش، روبند، آنچه با آن چیزی را بپوشانند.3
2 ـ پرده حایل میان قلب و شکم.
3 ـ به غروب خورشید در تاریکی نیز، در حجاب قرار گرفتن تعبیر شده است.4
اما به کار گرفتن کلمه (حجاب) در خصوص پوشش بانوان، یک اصطلاح تازه و جدید است.
فقهای اسلام در کتاب های فقهی خود از واژگان (ستر) و (ساتر) استفاده کرده اند. و آن را بر دو تقسیم می دانند:
1 ـ پوششی که ذاتاً واجب است; مانند پوشیده نگاه داشتن شرمگاه ها از دید مردان و زنان دیگر، بلکه کودکان ممیز و اهل تشخیص، به جز همسر.
2 ـ پوشش در حال نماز; واجب است بانوان در هنگام نماز، تمام بدن حتی سر و موی خود را بپوشانند; ولی پوشاندن دست ها تا مچ، پاها تا مچ و گردی صورت به مقداری که در وضو شسته می شود، لازم نیست.
گوش کن تا دامنت پُر دُرّ کنم
آگهت از زینت چادر کنم
دختران را سدّ فحشا، چادر است
عزت دنیا و عقبی چادر است
چادرم را که بر سر میکنم، حس میکنم میان بهشت هستم. اشتباه نکنید، خیال بهشتی شدن مرا بر نداشته و اصلا شاید من لیاقت بودن در بهشت خدا را نداشته باشم اما همین چادر، همین عفاف و حجاب بهشت من است و من با آنها بهشت در همین دنیا را تجربه میکنم. چادرم را که بر سر میکنم، حس میکنم خدا رخت عاشقی را بر تنم پوشانده و مرا در راه خود قرار داده. بله من با پوشیدن چادرم احساس می کنم که عاشقی محض درونم را فرا گرفته و مرا به سمت خدا می کشاند، من با این چادر عشق به خدا را در سراسر وجودم احساس میکنم، حس میکنم که عشق او مرا احاطه کرده و مرا به سمت خوشبختی و سعادت هدایت می کند. من هم می توانم چادر را از سر بردارم، من به هیچ اجبار و زوری این کار را نکرده ام اما چرا وقتی که با آن احساس بهشتی بودن به من دست می دهد، حسی خداگونه در سراسر وجودم موج میزند آن را از سر بدارم و خودم را از این لذت محروم کنم؟ من به دیگران کاری ندارم، آنها هر چه که میخواهند بگویند آزادند من با خود و روحیاتم کار دارم. من نه از سر اجبار و نه از سر عمل به قانون بلکه تماما به خاطر عشقی که در قلبم است حجابم را حفظ میکنم. حالا حتی اگر در کشوری دیگر بودم، حتی اگر مرا مجبور می کردند تا حجاب را بردارم من این کار را نمی کردم چرا که من به راحتی از خوشبختی ام نمی گذرم.
اگر رقیب، دل خود ز غصه آب کند
محال آنکه توان رفع از حجاب کند
بگو به مدعی ، هرگز به ادعا نرسی
بسوز! عاقبت این غم تو را کباب کند
هزار مثل تو کردند این خیال، ولی
نشد میسر ایشان که فتح باب کنند
بمرد و حسرت این درد را به گور ببرد
امید آنکه نصیب تو را تراب کند
هر آن که کوشش رفع حجاب بنماید
خدای، خانه عمر او را خراب کند
به اصل، منکر و در فرع، گفت وگو کردن
به مثل اوست گل اندود، آفتاب کند
تو را که نیست جوی از حقایق اسلام
بگو کدام طریقت تو را حجاب کند؟
حجاب یعنی به جای شخص، شخصیت را دیدن.
حجاب یعنی به همه ی نا محرمان و ظاهر بینان “نه” گفتن.
حجاب آوای ملکوتی جمال طلبی معنوی زن است.
حجاب تلالو شبنم بر چهره ی زیبای گل است.
حجاب تضمینی برای تداوم خط زیبای شرافت است.
ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است / ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است.
حجاب تداوم بخش آیه های مهربانی متقابل همسران است.
حجاب بوته ی خوشبوی گل عفاف است.
حجاب سپری است قوی در برابر شمشیرهای تهاجم فرهنگی.
حجاب سند اطاعت از فرمانده هستی است.
حجاب زنجیری گران بر دستهای دیو گناه است.
حجاب گامهای بلند انسان در کوچه های معانی است.